آموزشاخبار انجمنمعاونت ها

برای همگانی‌سازی سواد رسانه‌ای؛ مزیت‌های اقتصادی آن را برجسته کنیم

ارائه‌های نشست تخصصی هفته جهانی ارتباطات، ارائه دکتر حمیدرضا کمالی

برای همگانی‌سازی سواد رسانه‌ای؛ مزیت‌های اقتصادی آن را برجسته کنیم و از هوش مصنوعی کمک بگیریم

 

حمیدرضا کمالی
نائب‌رئیس هیات‌‌مدیره و معاون امور راهبردی انجمن سواد رسانه‌ای ایران
 

متن سخنرانی ۲۸ اردیبهشت¬ماه ۱۴۰۲ روز جهانی ارتباطات- دانشگاه سوره
روز جهانی ارتباطات را تبریک می‌گویم و از دست‌اندرکاران این نشست به خاطر دعوت و میزبانی، تشکر می‌کنم.
امروز همان فردایی است که دیروز به ما وعده می‌دادند. آینده‌پژوهان حداقل از ده سال پیش، مکرراً ویژگی‌های زیست در دنیای امروز، ضرورت بازتولید ساختارها و مهارت‌های فردی و جمعی لازم برای ایفای نقش موثر در آن را به ما گوشزد کرده بودند اما باز هم بدون آمادگی کافی به آوردگاه رسیدیم.
همگانی‌سازی سوادرسانه‌ای، با مسائل و چالش‌های فراوانی مواجه است. قریب ۵۰ چالش را می‌توان برشمرد که عمده آنها البته گریبانگیر کل نظام آموزشی کشور است و برخی نیز چالش‌های اختصاصی ترویج سوادرسانه‌ای است. در میان چالش‌های اختصاصی، به نظرم یکی از مهم‌ترین موانع فراگیرکردن این مهارت‌ها، مشکلات ناشی از فاصله ایجادشده بین: «سرعت رشد کمی و کیفی فناوری‌های نوین» با «قابلیت انطباق ساختارهای فرهنگی حقوقی و نیز دانش و مهارت فردی ما» است. این فاصله به حدی است که اگر همین امروز، رشد در حوزه فناوری متوقف شود، ما برای ایجاد سازوکار «بهره‌مندی حداکثری و کم‌آسیب» از آن، به سالها تلاش (شبانه‌روزی و با برنامه) نیاز داریم. شکی نیست که تصور اعطای این فرصت به ما به عنوان شهروند و نیز به سیاست‌گذاران فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، تعلیق به محال است.
از منظر کمّی، با توجه به اینکه میانگین تولید نرم‌افزارهای هوشمند به بیش از دو هزار خدمت در هر ماه می‌رسد، آثار این موج جدید بر سبک زندگی ما، هزاران بار بیشتر از تاثیر ابزارهای موبایل محور موجود خواهد بود.

دکتر حمیدرضا کمالی عضو هیئت مدیره انجمن سوادرسانه ‌ای ایران
دکتر حمیدرضا کمالی نائب‌رئیس و معاونت راهبردی انجمن‌سوادرسانه‌ای‌ایران

به‌نحوی که برابر پیش بینی‌ها، سیلابی که از این دریچه وارد خواهد شد، تا ۷۰ درصد مشاغل درآمدزای فعلی به ویژه کسب‌وکارهای کوچک (SMEs) را نابود یا حداقل دستخوش تغییرات اساسی می-کند. با این حساب؛ نه تنها سبک زندگی، بلکه باورها و شیوه تفکر ما را نیز دگرگون خواهد کرد. البته این سیلاب، در کنار بلای «افزایش بیکاری»، نعمت «افزایش اوقات فراغت» را نیز به نسل آینده هدیه می‌دهد و می‌تواند بستری برای تولید یک تمدن جدید اندیشه‌پایه (بر مدار گردش و جستجو‌ و نیز تعامل و گفتگو) در سطح جهانی باشد.

 

از نظر کیفی نیز، سرعت رشد مغز یک ربات، چند هزار برابر سرعت رشد مغز انسان شده است. اگرچه در مورد تواناشدن ربات¬ها به قابلیت هایی چون تفکر انتقادی، خلاقیت و همدلی، تردیدهایی وجود دارد ولی بزودی ربات‌های یادگیرنده و دست آموز که دقت و خلاقیت محاسباتی به مراتب بیشتری از انسان دارند به-گونه ای ارزان در دسترس همگان خواهند بود و به دلیل ارتباط برخط آنها با همتایان خود در شبکه‌ جهانی، نه قادریم آنها را فریب دهیم و نه می‌توانیم در هیچ فرایندی از حضور آنها صرف‌نظر کنیم. بلکه ناچاریم همزیستی با ربات‌ها و چه بسا انطباق رفتار خود با آنها (سواد رباتیک) را بیاموزیم.
در مقابل؛ در حالی که سیاست‌گذاران در بخش بزرگی از کشورهای جهان، از دانش و ابزار کافی برای تنظیم مقررات موثر، جامع و مقبول در این حوزه برخوردار نیستند و هنوز بر سر اعطای دسترسی آزاد به فناوری‌های ارتباطی نسل¬پیش، تردید دارند و عمدتا به‌جای حل مساله، آن را منحل (و صورت مساله را پاک) می‌کنند، نباید انتظار داشته باشیم، حداقل در میان‌مدت ابعاد مثبت و منفی امری به مراتب پیچیده‌تر مانند GPT Chat را به درستی درک کنند و ظرفیت حقوقی قاعده‌گذاری برای آن و ابزارهای متناسب اعمال آن قواعد را به دست آورند. به همین دلیل، ترس و اضطراب حاصل از ورود فناوری جدید، راهی جز فیلترینگ و رویکردی جز انسداد برای آنها باقی نگذاشته است .
باید بپذیریم که معادلات خطی ساده و نقشه‌های مسطح، نمی‌توانند دنیای پیرامون ما را به درستی توصیف و تحلیل کنند. ما با فضایی پیچیده و چند بُعدی و صحنه‌ی «جورچین‌گونه ‌ی دائم‌التغییر» مواجهیم که وقتی تصویری از واقعیت و روندها را در ذهن خود تجسم می‌کنیم و قطعات را برای ساختن آن کنار هم می‌گذاریم قبل از به‌پایان بردن کار، کل تصویر چندبُعدی زمینه، دگرگون و تصویر جدیدی جایگزین می‌شود. در این تغییر نه تنها زحمات، تدابیر، موفقیت‌ها و شادابی‌های گذشته کنشگران کم‌ارزش شده و یا اساساَ بر باد می‌رود بلکه در محیطی آکنده از عدم‌قطعیت، شاکله تصویرسازی ذهنی ما نیز مخدوش و چشم‌انداز مطلوب قانون¬گذار هم مَحو می‌گردد. اینجاست که تجربه گذشته سیاست‌گذار، بی‌فایده شده عملا همگی به نقطه صفر برای آغازی جدید بازمی‌گردیم ‌.
در گذشته، تحولات این‌چنینی معمولاً در بسامد دوره‌های زمانی نزدیک به «تغییر نسلی» به وقوع می‌پیوست لذا برای مدیران، تصمیم‌سازان و اعضای جوامع مرجع، فرصتی برای فهم وضعیت جدید، تعامل با هنجارهای نو و نیز مجالی برای قاعده‌گذاری فراهم بود ولی امروز؛ سرعت تغییرات فناورانه چنان شتاب گرفته که یا باید «مدل و حتی محتوای قانون‌گذاری را از همان منابع مولد فناوری اقتباس کنیم» و یا بخشی از «مهندسی‌اجتماعی را به ماشین بسپاریم». اگرچه بیان این واقعیت، آزاردهنده است ولی روند امور و عقب-ماندگی در حوزه فناوری به¬نحوی است که پذیرش آن ناگزیر خواهد بود.
با توضیحات پیش‌گفته، و توجه به دو واقعیت مهم که
اولاً؛ جهان هر روز در حال رسانه¬ای¬تر شدن است و ثانیاً؛ «زیان‌های ناشی از فقر سواد رسانه‌ای افراد، به آسیب منافع‌جمعی منجر می‌گردد»، براین باورم که؛ مدل‌های کلاسیک توسعه سوادرسانه‌ای که عمدتا بر آموزش نظری و هشدارهایی از نوع مصونیت¬بخشی در برابر تهاجم¬ فرهنگی¬ و سیاسی استوار بوده و بر انتقال مهارت¬ فردی به یکایک شهروندان تاکید دارد، کارساز و اثربخش نخواهد بود. اما اگر از ادامه این روش گریزی نیست، بهتر است به چند مولفه به عنوان «مکمل لازم» توجه کنیم:
اول؛ بازتعریف تهدیدها و آسیب¬های ناشی از فقر این سواد به نحوی که «زیان‌های ملموس کوتاه‌مدت برای هر فرد در حوزه اقتصادی ‌» را برجسته کند. این کار، هم در ایجاد انگیزه یادگیری این مهارت¬ها در عموم شهروندان راهگشاست و هم سیاست‌های منطقی قانون‌گذار برای نظارت بر تبادل داده را نزد افکارعمومی توجیه می‌کند. منظور از «بازتعریف»، همانا ظرفیت¬سازی عملی است. به عبارت دیگر؛ آموزه¬های سواد رسانه¬ای باید به نحوی تکامل یابد که هم به افزایش «درآمد فردی» کمک کند و هم به افزایش «تعامل همراه با اعتماد در سطح جامعه».
%

برچسب ها

نوشته های مشابه